
انوری
غزل شمارهٔ ۱۱۴
۱
مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند
ز من مگرد که احوال تو بگرداند
۲
در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی
که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند
۳
اگر ندانی حال دلم روا باشد
خدای عز و جل حال من همی داند
۴
مرا به بندگی خود قبول کن زان پیش
که هرکه دیده مرا بندهٔ تو میخواند
۵
مباش ایمن بر حسن و کامرانی خویش
که هرچه گردون بدهد زمانه بستاند
تصاویر و صوت



نظرات