
انوری
غزل شمارهٔ ۱۱۹
۱
عشق تو ز دل برید نتواند
وصل تو به جان خرید نتواند
۲
روی تو اگر نه آفتاب آید
چونست که درست دید نتواند
۳
طرفه شکریست آن لبان تو
هر طوطی ازو مزید نتواند
۴
هرجا که تو دام زلف گستردی
یک پشه ازو پرید نتواند
۵
خواهد که کند مر انوریت را
تیغ غم تو شهید نتواند
تصاویر و صوت


نظرات