انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱۲۰

۱

گل رخسار تو چون دسته بستند

بهار و باغ در ماتم نشستند

۲

صبا را پای در زلف تو بشکست

چو چین زلف تو بر هم شکستند

۳

که خواهد رست از این آسیب فتنه

که نوک خار و برگ گل نرستند

۴

کرا در باغ رخسارت بود راه

از آن دلها که در زلف تو بستند

۵

که در هر گلستانش گاه و بی‌گاه

ز غمزه‌ت یک جهان ترکان مستند

۶

چو در پیش لبت از بیم چشمت

همه خواهندگان لبها ببستند

۷

منه بر کار این بیچارگان پای

چه خواهی کرد مشتی زیردستند

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۳۳
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۰۳

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۹/۱۸ - ۰۱:۲۰:۵۹
مشتی یعنی تعدادی به لری قَری میگوییم یعنی شماری که باید از کارای باشد در پارسی های کهنتر به معنای گروه و لشگری مثلا کاراکاسی یعنی لشگر کاسی ها گروه کاسی ها . دانستن واژه ی چپیره هم اینجا خالی از لطف نیست .چپیره / گروه انجمن چپیرش / ازدحام چپیریده / مزدحم چپیرنده /ازدحام آور
user_image
سنا
۱۳۹۶/۱۱/۱۶ - ۱۸:۴۴:۰۳
غیبت کبریگل رخسار تو چون دسته بستندبهار و باغ در ماتم نشستندصبا را پای در زلف تو بشکستچو چین زلف تو بر هم شکستندکه خواهد رست از این آسیب فتنهکه نوک خار و برگ گل نرستند