
انوری
غزل شمارهٔ ۱۲۴
۱
نوبت حسن ترا لطف تو گر پنج کند
عشق تو خاک تلف بر سر هر گنج کند
۲
قبلهٔ روی ترا هرکه شبی برد نماز
چار تکبیر دگر روز بر این پنج کند
۳
نرگس مست تو هشیارترین مرغی را
سینه چون نار کند چهره چو نارنج کند
۴
عقل بر سخت لبت را به سخن گفت این است
زانکه در مهد همی طفل سخنسنج کند
۵
رخ و اسبی بنهد روز و رخت را آنکس
کز مه یک شبه هر مه رخ شطرنج کند
۶
غم و رنج تو اگر نام و نشانم ببرد
بیغم و رنج مبادم اگرم رنج کند
۷
دامن چون تو پری دست گهر گیرد و بس
وای آنکس که طمع در تو به نیرنج کند
تصاویر و صوت


نظرات