
انوری
غزل شمارهٔ ۱۳۲
۱
عالمی در ره تو حیرانند
پیش و پس هیچ ره نمیدانند
۲
عقل و فهم ارچه هر دو تیزروند
چون به کارت رسند درمانند
۳
جان و دل گرچه عزتی دارند
بر در تو غلام و دربانند
۴
دوستان را اگرچه درد ز تست
مرهم درد خود ترا دانند
۵
ورچه فریادخوان شوند از تو
هم به فریاد خود ترا خوانند
تصاویر و صوت



نظرات