انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱۴

۱

غم عشق تو از غمها نجاتست

مرا خاک درت آب حیاتست

۲

نمی‌جویم نجات از بند عشقت

چه بندست آنکه خوشتر از نجاتست

۳

مرا گویند راه عشق مسپر

من و سودای عشق این ترهاتست

۴

ز لعب دو رخت بر نطع خوبی

مه اندر چارخانه شاه ماتست

۵

دل و دین می‌بری و عهد و قولت

چو حال و کار دنیا بی‌ثباتست

۶

عنایت بر سر هجرم به آیین

هم از جور قدیم و حادثاتست

۷

چنان ترسد دل از هجر تو گویی

شب هجران تو روز وفاتست

۸

به جان و دل ز دیوان جمالت

امیر عشق را بر من براتست

۹

براتی گر شود راجع چه باشد

نه خط مجد دین شمس الکفاتست

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۳۹۸
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۴۲۹

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۷/۲۸ - ۱۸:۰۴:۳۴
سپَردن یعنی طی کردن ریشه ی لغت سفر است که پارسی است و در عربی رفته است . استاد دولت آبادی پی سپر را برای با گام اندازه گرفتن را بکار برده است .