انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱۴۴

۱

وصلت به آبِ دیده میسر نمی‌شود

دستم به حیله‌هایِ دگر درنمی‌شود

۲

هرچند گردِ پای و سرِ دل برآمدم

هیچم حدیثِ هجرِ تو در سر نمی‌شود

۳

دل بیشتر ز دیده بپالود و همچنان

یک ذره‌ش آرزویِ تو کمتر نمی‌شود

۴

با آنکه کس به شادیِ من نیست در غمت

زین یک متاعم این همه درخور نمی‌شود

۵

گفتم که: کارم از غمِ عشقت به جان رسید

گفتی: مرا حدیثِ تو باور نمی‌شود

۶

جانا از این حدیث تو را خود فراغتی‌ست

گر باورت همی شود و گر نمی‌شود

۷

گویی چو زر شود همه کارت چو زر بود

کارت ز بی‌زری‌ست که چون زر نمی‌شود

۸

منت خدای را که ز اقبالِ مجدِ دین

رویم از این سخن به عرق تر نمی‌شود

۹

در هیچ مجلسی نبوَد تا چو انوری

یک شاعر و دو و سه توانگر نمی‌شود

۱۰

چندان که از زمانت برآید بگیر نقد

در خاوران نی‌ام که میسر نمی‌شود

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۴۲
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۵۰۲
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۱۲

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۹/۲۵ - ۰۵:۲۸:۳۲
در متن های پهلوی زهبا به معنی زر است یعنی ذهب عربی شاید پارسی باشد .شاید هم زهبا شکل هزوارشی این واژه بوده باشد . بهر حال نیاز به بازبینی بینشوران دارد من نمیدانم به درستی کدام گزینه درست است