انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱۴۷

۱

دل در هوست ز جان برآید

جان در غمت از جهان برآید

۲

گو جان و جهان مباش اندیک

مقصود تو از میان برآید

۳

سودیست تمام اگر دلی را

یک غم ز تو رایگان برآید

۴

همخانهٔ هرکه شد غم تو

زودا که ز خان و مان برآید

۵

وانکس که فرو شود به کویت

دیرا که از او نشان برآید

۶

گویی که اگرچه هست کامم

تا کام دل فلان برآید

۷

لیکن ز زبان این و آنست

هر طعنه که از زبان برآید

۸

نشنیدستی چنان توان مرد

ای جان جهان که جان برآید

۹

دل طعنهٔ تو بدید بخرید

تا دیدهٔ این و آن برآید

۱۰

ارزان مفروش انوری را

گر باز خری گران برآید

تصاویر و صوت

دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۵۰۵
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۴۴
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۱۴

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۹/۲۹ - ۰۷:۰۴:۰۶
اندیک در کردی عراق بازمانده است و بجای بعضی به کار می رود ( هندیک ) اند را برابر مقدار هم میگذارند . گاهی هم برابر بضع عربی نهاده شده است