انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱۶۱

۱

هیچ دانی که سرِ صحبتِ ما دارد یار

سرِ پیوند چو من باز فرود آرد یار

۲

کاشکی هیچ‌کسی زو خبری می‌دهدی

تا از این واقعه خود هیچ خبر دارد یار؟

۳

تو ببینی که مرا عشوه‌دهان خنداخند

سال‌ها زار بگریاند و بگذارد یار

۴

یارت ار جور کند خود چه کند چون به عتاب

خون بریزد که همی موی نیازارد یار

۵

انوری جانِ جهان گیر و کم انگار دلی

پیش‌از آن کت به همین روز کم انگارد یار

تصاویر و صوت

دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۱۹
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۴۸
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۵۱۳

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۱۰/۰۳ - ۱۶:۰۹:۵۸
واقعه می شود رخداد یا پیشامد یا رویداد واقعه بد می شود دشامد