
انوری
غزل شمارهٔ ۱۶۷
۱
دلا در عاشقی جانی زیانگیر
وگرنه جای بازی نیست جانگیر
۲
جهان عاشقی پایان ندارد
اگر جانت همی باید جهانگیر
۳
مرا گویی چنین هم نیست آخر
چنان کت دل همی خواهد چنانگیر
۴
من اینک در میان کارم ای دل
سر و کاری همی بینی کرانگیر
۵
در آن میزنی کز غم شوی خون
برو هم عافیت را آستانگیر
۶
به بوی وصل خود رنگش نبینی
به حرمت جان هجران در میانگیر
تصاویر و صوت



نظرات