
انوری
غزل شمارهٔ ۱۶۸
۱
ای جهان را به حضرت تو نیاز
در جاه تو تا قیامت باز
۲
درگهت قبلهای که در که و مه
خدمت او فریضه شد چو نماز
۳
گره ابروی سیاست تو
آشتی داده کبک را با باز
۴
نظر رحمت و رعایت تو
ایمنی داده آز را ز نیاز
۵
در زوایای سایهٔ عدلت
فتنه در خواب کرده پای دراز
۶
گر جهان را بود ز حزم تو سد
مرگ حیران ز دهر گردد باز
۷
ور فلک را بود ز رای تو مهر
در شب تا ابد کنند فراز
۸
آن حقیقت کمال تست که نیست
آسمان را درو محال مجاز
۹
وان سعادت وجود تست که نیست
حدثان را برو امید جواز
۱۰
ای ز جاهت شب ستم در سنگ
خرمت باد روز سنگانداز
تصاویر و صوت



نظرات
امین کیخا
امیرالملک