
انوری
غزل شمارهٔ ۱۷۳
۱
جانا به غریبستان چندین بنماند کس
باز آی که در غربت قدر تو نداند کس
۲
صد نامه فرستادم یک نامهٔ تو نامد
گویی خبر عاشق هرگز نرساند کس
۳
در پیش رخ خوبت خورشید نیفروزد
در پیش سواران خر هرگز بنراند کس
۴
هر کو ز می وصلت یک جام بیاشامد
تا زنده بود او را هشیار نخواند کس
تصاویر و صوت



نظرات
امین کیخا
تضمینی
محدث
برکه
امیرالملک