انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱۷۷

۱

به جان آمد مرا کار از دل خویش

غمی گشتم زکار مشکل خویش

۲

در آن دریا شدستم غرقه کانجا

بجز غم می‌نبینم ساحل خویش

۳

به راه وصل می‌پویم ولیکن

همه در هجر بینم منزل خویش

۴

مبادا هیچ آسایش دلم را

اگر جز رنج بینم حاصل خویش

۵

اگر کس قاتل خود بود هرگز

منم آن‌کس نخستین قاتل خویش

تصاویر و صوت

دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۵۲۲
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۲۳
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۵۴

نظرات

user_image
یاسین
۱۳۹۷/۰۱/۱۱ - ۰۶:۵۰:۲۰
شاید بیت آخر اشاره به مبنای فلاسفه در محال بودن "خودکشی" دارد. چون انوری با اگر قضیه را تعلیق بر محال کرده. نظر دوستان گرامی؟