
انوری
غزل شمارهٔ ۱۸۲
۱
به دو چشم تو که تا زندهام
تو خداوندی و من بندهام
۲
سر زلف تو گواه من است
که من از بهر رخت زندهام
۳
به رخ خویش ننازی چنان
که من از عشق تو نازندهام
۴
چه زنم خنده که در عشق تو
ز دو صد گریه بود خندهام
تصاویر و صوت




نظرات
احسان حمیدی