انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱۸۳

۱

تا رنگ مهر از رخ روشن گرفته‌ام

بی‌رنگ او ببین که چه شیون گرفته‌ام

۲

دریای من غذای دل تنگ من شدست

دریای کشتیی که به سوزن گرفته‌ام

۳

آهن دلا دلم ز فراق تو بشکند

کو را به دست صبر در آهن گرفته‌ام

۴

یک روز دامن تو بگیرم که چند شب

در تو به اشک خویش به دامن گرفته‌ام

۵

تا خود مرا ز بهر تو بودست دوستی

زان بی‌تو خویشتن را دشمن گرفته‌ام

۶

ترسم که جان من کم من گیرد از جهان

کز جملهٔ جهان کم جان من گرفته‌ام

تصاویر و صوت

دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۲۵
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۵۵
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۵۲۵

نظرات