
انوری
غزل شمارهٔ ۱۹۹
۱
تا به کوی تو رهگذر دارم
کس نداند که من چه سر دارم
۲
دل ربودی و قصد جان کردی
رسم و آیین تو ز بر دارم
۳
داستانی ز غصهٔ همه سال
قصهٔ عمر جان شکر دارم
۴
جز غم عاشقی ز بی سیمی
صد هزاران غم دگر دارم
۵
عهد و پیمان شکستهای بر هم
سر برآوردهای خبر دارم
۶
هر غمی کز تو باشدم حقا
ای دو دیده به دیده بردارم
تصاویر و صوت



نظرات