
انوری
غزل شمارهٔ ۲۱۲
۱
دل رفت و این بتر بر دلبر نمیرسم
کان میکنم ولیک به گوهر نمیرسم
۲
درویش حال کرد غم عشق او مرا
زان در وصال یار توانگر نمیرسم
۳
باغ وصال را به همه حالها درست
گمره شدم ز هجر بدان در نمیرسم
۴
دارد وصال یار یکی پایهٔ بلند
آری مرا چه جرم بود بر نمیرسم
۵
هجران یار هست مرا گر وصال نیست
با او بساختم چو به دیگر نمیرسم
تصاویر و صوت



نظرات
حانیه