
انوری
غزل شمارهٔ ۲۴۲
۱
آتش ای دلبر مرا بر جان مزن
در دل مسکین من دندان مزن
۲
شرط و پیمان کردهای در دوستی
دوستی کن شرط بر پیمان مزن
۳
هجر و وصلت درد و درمان منست
مردمی کن وصل بر هجران مزن
۴
دیدهٔ بخت مرا گریان مکن
گردن بخت مرا خندان مزن
۵
چشم را گو در رخم خنجر مکش
زلف را گو بر دلم چوگان مزن
۶
پردهٔ یاقوت بر پروین مبند
خیمهٔ سنجاب بر سندان مزن
۷
جان و دل چون هر دو همراه تواند
گر مسلمانی ره ایشان مزن
تصاویر و صوت



نظرات
امیرالملک