
انوری
غزل شمارهٔ ۲۵
۱
ز عشق تو نهانم آشکارست
ز وصل تو نصیبم انتظارست
۲
ز باغ وصل تو گل کی توان چید
که آنجا گفتگوی از بهر خارست
۳
ولی در پای تو گشتم بدان بوی
که عهدت همچو عشقم پایدارست
۴
دلم رفت و ز تو کاری نیامد
مرا با این فضولی خود چه کارست
۵
چو گویم بوسهای گویی که فردا
کرا فردای گیتی در شمارست
۶
به بند روزگارم چند بندی
سخن خود بیشتر در روزگارست
۷
به عهدم دست میگیری ولیکن
که میگوید که پایت استوارست
۸
ترا با انوری زین گونه دستان
نه یکبار و دوبارست و سه بارست
تصاویر و صوت



نظرات
امین کیخا