انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۲۵۰

۱

چو کرد خیمهٔ حسنت طناب خویش مکین

خروش عمر برآمد ز آسمان و زمین

۲

جهانیان همه واله شدند و می‌گفتند

یکی که: کو تن و جان؟ و یکی که: کو دل و دین؟

۳

شگفت ماندم در بارگاه دولت تو

از آنکه دیدم از این دیدهٔ حقیقت‌بین

۴

رواق حجرهٔ دل ساخت سمت بهر تو بخت

براق روضهٔ جان کرد عقل بهر تو زین

۵

سؤال کردم دوش از خیال بوالعجبت

که از چه حیله شوم زان دو لعل شکرچین

۶

چو یافت موی تو در کوی دلبری امکان

چو یافت روی تو در راه عاشقی تمکین

۷

ز جزع حاصل در حال شد روان پیدا

به جادوان حزین و به ساکنان حزین

۸

یکی به حیله همی گفت موسی آمد هان

یکی به مرو همی گفت عیسی آمد هین

تصاویر و صوت

دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۵۶۱
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۷۷

نظرات