
انوری
غزل شمارهٔ ۲۵۴
۱
ای جان من به جان تو کز آرزوی تو
هست آب چشم من همه چون آب جوی تو
۲
ای من غلام آن خم گیسوی مشکبوی
افتاده در دو پای تو از آرزوی تو
۳
هر شب خیال روی تو آید به پیش من
تا روز من کند به سیاهی چو موی تو
۴
بر بندِ نامه موی به نزدیک من فرست
تا جان به جای نامه فرستم به سوی تو
۵
در کوی تو به بوی تو جان میدهم چو باد
گر بوی تو به من بدهد خاک کوی تو
تصاویر و صوت



نظرات