
انوری
غزل شمارهٔ ۲۵۷
۱
ای برده دل من و جفا کرده
بافرقت خویشم آشنا کرده
۲
آخر به جفا مرا بیازردی
در اول دوستی وفا کرده
۳
روی از تو بتا چگونه گردانم
پشت از غم عشق تو دو تا کرده
۴
هر روز مرا هزار بد گویی
من بر تو هزار شب دعا کرده
۵
ای رنج فراق روی و موی تو
جان ودل من ز من جدا کرده
۶
وانگه من مستمند بیدل را
در محنت عاشقی رها کرده
تصاویر و صوت



نظرات