
انوری
غزل شمارهٔ ۲۶۶
۱
دامن اندر پای صبر آوردهای
پس به بیداد آستین برکردهای
۲
هر زمان گویی چه خوردم زان تو
بیش از این چبود که خونم خوردهای
۳
یک به دستم کم کن از آهنگ جور
گرنه با ایام در یک پردهای
۴
خون همی ریزی و فارغ میروی
بازیی نیکو به کو آوردهای
۵
باری از خون منت گر چاره نیست
هم تو کش چون هم توام پروردهای
۶
انوری خود کرده را تدبیر چیست
زهرخند و خونگری خود کردهای
تصاویر و صوت



نظرات