انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۲۷۰

۱

همچون سر زلف خود شکستی

آن عهد که با رهی ببستی

۲

بد عهد نخوانمت نگارا

هرچند که عهد من شکستی

۳

کس سیرت و خوی تو نداند

من دانم و دل چنان که هستی

۴

از شاخ وفا گلم ندادی

وز خار جفا دلم بخستی

۵

از هجر تو در خمارم امروز

نایافته‌ای ز وصل هستی

۶

با این همه میل من سوی تو

چون رفتن سیل سوی پستی

۷

از جان من ای عزیز چون جان

کوتاه کن این درازدستی

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۸۳
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۵۰

نظرات