
انوری
غزل شمارهٔ ۲۷۱
۱
یا بدان رخ نظری بایستی
یا از آن لب شکری بایستی
۲
یا مرا در غم و اندیشهٔ او
چون دل او دگری بایستی
۳
نیست از دل خبرم در غم او
از دل او خبری بایستی
۴
مدتی تخم وفا کاشته شد
بجز امید بری بایستی
۵
آخر این تیره شب عیش مرا
سالها شد سحری بایستی
۶
یارب این یارب بیفایده چیست
آخر این را اثری بایستی
۷
رشتهٔ صحبت ما را پس از این
به از این پا و سری بایستی
۸
همه بگذاشتم آخر به دلش
انوری را گذری بایستی
تصاویر و صوت



نظرات
سیاوش