
انوری
غزل شمارهٔ ۲۸۵
۱
ما را تو به هر صفت که داری
دل گم نکند ز دوستداری
۲
هردم به وفا یکی هزارم
گرچه به جفا یکی هزاری
۳
هیچت غم هیچکس ندارد
فرخ تو که هیچ غم نداری
۴
عمر از تو زیان و عشوه سودست
معشوقه نیی که روزگاری
۵
پیراهن صبر عاشقان را
شاید که ز غم قبا نداری
۶
گویم که ز دوری تو هستم
دور از تو به صد هزار زاری
۷
گویی که مرا چه کار با آن
احسنت و زهی سپیدکاری
۸
در پای غم تو خرد گشتم
هم سرکشی و بزرگواری
۹
در سر داری مگر که هرگز
دستی به سرم فرو نیاری
۱۰
خود از تو ندارد انوری چشم
کاین قصه به گوش درگذاری
تصاویر و صوت


نظرات