انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۲۹۱

۱

با من اندر گرفته‌ای کاری

کان به عمری کند ستمکاری

۲

راستی زشت می‌کنی با من

روی نیکو چنین کند آری

۳

بعد از این هم بکش روا دارم

هیچ ممکن شود که یکباری

۴

روزگارم گلی شکفت از تو

که به عمری چنان نهد خاری

۵

گویمت بوسه‌ای مرا گویی

گفته‌اند این حدیث بسیاری

۶

لیکن ار عشوه بایدت بدهم

نبود یاد کرد خرواری

۷

بوسه در کار تو کنم چه شود

گر برآری به خنده‌ای کاری

۸

چون رخانم سیاه خواهی کرد

سر دندان سپید کن باری

۹

جان به دلال وصل تو دادم

گفتم این را بود خریداری

۱۰

گفتم ار رایگانکم ندهی

بخرندت به تیز بازاری

تصاویر و صوت

دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۵۸۳
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۹۰
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۵۶

نظرات