
انوری
غزل شمارهٔ ۲۹۲
۱
نگفتی کزین پس کنم سازگاری
به نام ایزد الحق نکو قول یاری
۲
بهانه چه جویی کرانه چه گیری
بیا در میان نه به حق هرچه داری
۳
همی گویی انصاف تو بدهم آری
تو معروف باشی به انصاف کاری
۴
همه عذر لنگست کز تو بدیدم
سر ما نداری بهانه چه آری
۵
به انصاف بشنو چنین راست ناید
که دل میربایی و غم میگذاری
۶
غم دل چه گویم تو زین کار دوری
به هرزه چه کوبم در خواستگاری
۷
همان به که این دردسر بازدارم
کنم با تو در باقی آن دوستداری
تصاویر و صوت



نظرات