انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۲۹۸

۱

گر جان و دل به دست غم تو ندادمی

پای نشاط بر سر گردون نهادمی

۲

گر بیم زلف پر خم تو نیستی مرا

این کارهای بستهٔ خود برگشادمی

۳

ور بر سرم نبشته نبودی قضای تو

شهری پر از بتان به تو چون اوفتادمی

۴

واکنون چه اوفتاد دل اندر بلای تو

ای کاش ساعتی به جمال تو شادمی

۵

گر بی‌تو خواست بود مرا عمر کاجکی

هرگز نبودمی و ز مادر نزادمی

تصاویر و صوت

دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۵۸۷
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۵۹
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۹۲

نظرات

user_image
مصطفی اروجی
۱۴۰۰/۰۷/۰۴ - ۰۲:۵۳:۴۶
در بیت سوم اگر بعد از شهری پر از بتان یه ویرگول بزارید خوانش خیلی راحت میشه و معنی به درستی فهم میشه. کاجکی به معنی کاشکی است.
user_image
امیرالملک
۱۴۰۲/۰۲/۲۰ - ۱۶:۵۵:۳۹
ور بر سرم نبشته نبودی قضای تو شهری پر از بتان، به تو چون اوفتادمی؟ This is not you who choose the path, but the path chooses you