
انوری
غزل شمارهٔ ۳۰۳
۱
بنامیزد به چشم من چنانی
که نیکوتر ز ماه آسمانی
۲
اگر چون دیده ودل بودیم دی
بیا کامروز چون جان جهانی
۳
به یک دل وصلت ارزانم برآمد
چه میگویم به صد جان رایگانی
۴
اگر با من نیی بیتو نیم من
عجب هم در میان هم بر کرانی
۵
خیالت رنجه گردد گه گه آخر
تو نیز این ماهگر خواهی توانی
۶
ترا بر من بدل باشد که یارم
مرا بر تو بدل نبود که جانی
۷
من از تو روی برگشتن ندانم
تو گر برگردی از من آن تو دانی
تصاویر و صوت



نظرات
امیرالملک