انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۳۰۳

۱

بنامیزد به چشم من چنانی

که نیکوتر ز ماه آسمانی

۲

اگر چون دیده ودل بودیم دی

بیا کامروز چون جان جهانی

۳

به یک دل وصلت ارزانم برآمد

چه می‌گویم به صد جان رایگانی

۴

اگر با من نیی بی‌تو نیم من

عجب هم در میان هم بر کرانی

۵

خیالت رنجه گردد گه گه آخر

تو نیز این ماه‌گر خواهی توانی

۶

ترا بر من بدل باشد که یارم

مرا بر تو بدل نبود که جانی

۷

من از تو روی برگشتن ندانم

تو گر برگردی از من آن تو دانی

تصاویر و صوت

دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۵۹۰
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۹۴
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۶۰

نظرات

user_image
امیرالملک
۱۴۰۲/۰۲/۲۰ - ۰۰:۳۶:۵۷
اگر با من نیی بی‌تو نیم من عجب هم در میان هم بر کرانی نکته ظریفی هست که چگونه مصرع دوم به مصراع اول مربوط است. ما آدمیان مطلقیم چون پرتویی از حقیقت مطلق در خود داریم (هم در میان) و از سوی دیگر ناقصیم چون آدمی هستیم و دستمان از حقیقت کوتاه است (هم بر کرانی)