
انوری
غزل شمارهٔ ۳۱۲
۱
ناز از اندازه بیرون میکنی
وز جگر خوردن دلم خون میکنی
۲
هرچه من از سرکشی کم میکنم
در کلهداری تو افزون میکنی
۳
ماه رخسارت نه بس در میغ هجر
نیز با این جور گردون میکنی
۴
چون به یک نوع از جفا تن دردهیم
تازه صد نوع دگرگون میکنی
۵
اینت دستی کاندرین بازی تراست
نیک خار از پای بیرون میکنی
۶
هر زمان گویی که من نیک آورم
این سخن باری بگو چون میکنی
۷
در حساب انوری هرگز نبود
کز تو این آید که اکنون میکنی
تصاویر و صوت


نظرات