
انوری
غزل شمارهٔ ۳۱۹
۱
ای روی تو آیت نکویی
حسن تو کمال خوبرویی
۲
راتب شده عالم کهن را
هردم ز تو فتنهای به نویی
۳
معروف لبت به تنگباری
چونان که دلت به تنگخویی
۴
بردی دل و در کمین جانی
یارب تو از این همه چه جویی
۵
گویی شب وصل با تو گویم
الحق تو کنی خود آنچه گویی
۶
در کوی غمت به جان رسیدم
گفتم تو کجا و در چه کویی
۷
گفتا بدو روزه غیبت آخر
تا چند ز یک سخن که گویی
۸
من هم به جوار زلف آنم
کز عشوه تو در جوال اویی
تصاویر و صوت

نظرات
علی
سفید
سفید