
انوری
غزل شمارهٔ ۳۳
۱
عشق تو از ملک جهان خوشترست
رنج تو از راحت جان خوشترست
۲
خوشترم آن نیست که دل بردهای
دل در جان میزند آن خوشترست
۳
من به کرانی شدم از دست هجر
پای ملامت به میان خوشترست
۴
دل به بدی تن زده تا به شود
خوردن زهری به گمان خوشترست
۵
وصل تو روزی نشد و روز شد
سود نه و مایه زیان خوشترست
۶
عمر شد و عشوه به دستم بماند
دخل نه و خرج روان خوشترست
۷
از پی دل جان به تو انداختیم
بر اثر تیر کمان خوشترست
۸
کیسهٔ عمرم ز غمت شد تهی
بیرمه مرسوم شبان خوشترست
۹
این همه هست و تو نه با انوری
وین همه در کار جهان خوشترست
تصاویر و صوت



نظرات
امین کیخا
امیر مهرابی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.