
انوری
غزل شمارهٔ ۳۶
۱
مرا دانی که بیتو حال چونست
به هر مژگان هزاران قطره خونست
۲
تنم در بند هجر تو اسیرست
دلم در دست عشق تو زبونست
۳
غم عشق تو در جان هیچ کم نیست
چه جای کم که هر ساعت فزونست
۴
به وجهی خون همی بارم من از دل
که در عشق توام غم رهنمونست
۵
اگر بخشود خواهی هرگز ای جان
بر این دل جای بخشایش کنونست
تصاویر و صوت



نظرات
امین کیخا
دکتر ترابی
امین کیخا