انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۳۷

۱

جمالت بر سر خوبی کلاهست

بنامیزد نه رویست آن که ماهست

۲

تویی کز زلف و رخ در عالم حسن

ترا هم نیم شب هم چاشتگاهست

۳

بسا خرمن که آتش در زدی باش

هنوزت آب خوبی زیر کاهست

۴

پی عهدت نیاید جز در آن راه

کز آنجا تا وفا صد ساله راهست

۵

ز عشوت روز عمرم در شب افتاد

وزین غم بر دلم روز سیاهست

۶

پس از چندی صبوری داد باشد

که گویم بوسه‌ای گویی پگاهست

۷

شبی قصد لبت کردم از آن شب

سپاه کین چشمت در سپاهست

۸

به تیر غمزه مژگانت انوری را

بکشتند و برین شهری گواهست

۹

لبت را گو که تدبیر دیت کن

سر زلفت مبر کو بی‌گناهست

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۰۶
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۷۸

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۸/۰۸ - ۱۹:۲۵:۴۲
گناه ریشه ی لغت جناح در عربی است در پهلوی خودش ویناه بوده است .بتازگی اناهیدن را برای violation ساخته اند .
user_image
تضمینی
۱۳۹۴/۱۲/۰۱ - ۱۹:۲۷:۳۶
امین جان علاوه بر جناح که از گناه است گویا مصدر جنایت هم از همین ریشه ی گناه گرفته شده.
user_image
امیرالملک
۱۴۰۲/۰۵/۱۲ - ۰۱:۳۲:۳۰
بنامیزد: به نام ایزد. چیزی مثل ماشا الله
user_image
امیرالملک
۱۴۰۲/۰۵/۱۲ - ۰۱:۴۱:۳۰
لبت را گو که تدبیر دیت کن سر زلفت مبر کو بی‌گناهست لب قاتل است که عاشق را کشته و اکنون باید به فکر دیه باشد و موی سر بریدن و توبه اثری ندارد.  در مجالس وعظ، به نشانۀ توبه موی از سر باز می‌گرفتند و گاهی در قدم بر گرفتن در طریق تصوف نیز چنین می‌کردند زیرا که نخست مقام از مقامات سالک توبه است از هر آنچه که پیش از آن می‌کرده.