
انوری
غزل شمارهٔ ۴
۱
ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا
وی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا
۲
از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک
در زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا
۳
گر بیتو خواب و خورد نباشد مرا رواست
خود بیتو در چه خور بود خواب و خور مرا
۴
عمری کمان صبر همی داشتم به زه
آخر به تیر غمزه فکندی سپر مرا
۵
باری به عمرها خبری یابمی ز تو
چون نیست در هوای تو از خود خبر مرا
۶
در خون من مشو که نیاری به دست باز
گر جویی از زمانه به خون جگر مرا
تصاویر و صوت



نظرات
غلامرضای صفّار
آناهیتا کرم نژاد
محمدحسن سورانی surany.dr@gmail.com
امین کیخا
دوست
شهیر
عبدالرزاق اختری
امیرالملک