
انوری
غزل شمارهٔ ۴۱
۱
دل بیتو به صدهزار زاریست
جان در کف صدهزار خواریست
۲
در عشق تو ز اشک دیده دل را
الحق ز هزار گونه یاریست
۳
در راه تو خوارتر ز خاکم
ای بخت بد این چه خاکساریست
۴
کردیم به کام دشمن ای دوست
دانم که نه این ز دوستاریست
۵
هجران سیهگر توام کشت
این نیز هم از سپیدکاریست
تصاویر و صوت



نظرات
امین کیخا
کاظم ایاصوفی