
انوری
غزل شمارهٔ ۴۸
۱
مکن ای دل که عشق کار تو نیست
بار خود را ببر که بار تو نیست
۲
مردی از عشق و در غم دگری
گرچه این هم به اختیار تو نیست
۳
دیده راز تو فاش کرد ازآنک
دیده در عشق رازدار تو نیست
۴
نوبهار آمد و جهان بشکفت
زان ترا چه چو نوبهار تو نیست
تصاویر و صوت



نظرات
دیگر مپرس از من نشان