انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۵۲

۱

رایت حسن تو از مه برگذشت

با من این جور تو از حد درگذشت

۲

آتش هجر توام خوش خوش بسوخت

آب اندوه توام از سر گذشت

۳

نگذرد بر هیچ کس از عاشقان

آنچ دوش از عشق بر چاکر گذشت

۴

گریهٔ من شور در عالم فکند

نالهٔ من از فلک برتر گذشت

۵

دوش باز آمد خیالت پیش من

حال من چون دید از من درگذشت

۶

دیده‌ام در پای او گوهر فشاند

تا چو می‌بگذشت بر گوهر گذشت

۷

درگذشت اشک من از یاقوت سرخ

گرچه در زردی رخم از زر گذشت

۸

پایهٔ حسنت به هر شهری رسید

لشکر عشقت به هر کشور گذشت

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۱۱
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۴۵۰
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۸۲

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۸/۰۹ - ۱۸:۰۸:۰۴
زر در پهلوی لغت زهبا را هم داشته که الان دیگر تنها در عربی ذهب شده است و ریشه اش فارسی است