
انوری
غزل شمارهٔ ۵۶
۱
مرا با دلبری کاری بیفتاد
دلم را روز بازاری بیفتاد
۲
مسلمانان مرا معذور دارید
دلم را ناگهان کاری بیفتاد
۳
قبای عشق مجنون میبریدند
دلم را زان کله واری بیفتاد
۴
دلم سجادهٔ عشقش برافشاند
از آن سجاده زناری بیفتاد
۵
دلم با عشق دست اندر کمر زد
بسی کوشید و یکباری بیفتاد
۶
مرا افتاد با بالای او کار
نه بر بالای من کاری بیفتاد
۷
جهان را چون دل من بر زمین زد
کنون از دست دلداری بیفتاد
تصاویر و صوت



نظرات