انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۶

۱

گر باز دگرباره ببینم مگر اورا

دارم ز سر شادی بر فرق سر او را

۲

با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید

تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را

۳

سوگند خورم من به خدا و به سر او

کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را

۴

چندان که رسانید بلاها به سر من

یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را

۵

هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه

رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را

تصاویر و صوت

دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۶۸
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۳۹۵
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۴۲۴

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۷/۲۶ - ۱۷:۳۳:۲۲
شادی با شادمانی فرقی در معنا دارد و آن اینکه مان یعنی اندیشه اینجا .شادمان یعنی با افکار و اندیشه ی شاد . منستن به پهلوی و به لری امروز یعنی اندیشیدن
user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۷/۲۶ - ۱۷:۳۶:۳۷
سحر می شود شبگیر تاربام یعنی هوای تاریک و روشن بهمامیخته /صبح کاذب بامداد صبح صادق تاران هم داریم یعنی موقع تاریکی ( همه از نظامی گنجه ای هستند )
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۰۷/۲۸ - ۰۹:۵۳:۴۲
جناب دکتر ، گرگ و میش بام را بیون نیز میگفتیم که در پی سحر می آمد( هنوز هم می آید؟؟)