
انوری
غزل شمارهٔ ۶۲
۱
عشق تو بر هرکه عافیت بهسر آرد
هر دو جهانش به زیر پای درآرد
۲
عقل که در کوی روزگار نپاید
بر سر کوی تو عمرها بهسر آرد
۳
صبر که ساکنترین عالم عشق است
زلف تو هر ساعتش به رقص درآرد
۴
با توبه بیشئی صبر درنتوان بست
زانکه به یک روزه غم شکم ز بر آرد
۵
بوی تو باد ار شبی برد به طوافی
جملهٔ عشاق را ز خاک برآرد
۶
گفتم یارب چه عیشها کنمی من
گر ز وصال توام کسی خبر آرد
۷
هجر ترا زین حدیث خنده برافتاد
گفت که آری چنین بود اگر آرد
تصاویر و صوت



نظرات
امین کیخا