انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۶۳

۱

یار دل در میان نمی‌آرد

وز دل من نشان نمی‌آرد

۲

سایه بر کار من نمی‌فکند

تا که کارم به جان نمی‌آرد

۳

وز بزرگی اگرچه در کارست

خویشتن را بدان نمی‌آرد

۴

کی به پیمان من درآرد سر

چون که سر در جهان نمی‌آرد

۵

روز عمرم گذشت و وعدهٔ وصل

شب هجرش کران نمی‌آرد

۶

عمر سرمایه‌ایست نامعلوم

تاب چندین زیان نمی‌آرد

۷

به سر او که عشق او به سرم

یک بلا رایگان نمی‌آرد

۸

به دروغی بر انوری همه عمر

گر سر آرد توان نمی‌آرد

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۱۴
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۴۵۶
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۹۰

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۸/۱۹ - ۱۳:۲۳:۲۲
سایه واژه ای زیباست که در زبان انگلیسی shine با آن همریشه است یعنی سایه به فارسی همان shine به انگلیسی است ولی معنای آن دگردیسیده شده است . ( دکتر آریان پور . فرهنگ ریشه شناسی )
user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۸/۱۹ - ۱۳:۲۴:۴۹
در گویش خویین گویا سایه را ساگن می گویند که امروزه برای nuance بر گزیده شده است .( دکتر حیدری ملایری )
user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۸/۱۹ - ۱۳:۲۷:۴۲
کران واژه ای بیخدار است در زبانهای آریایی به گونه ای که واژه ی اوکراین هم به معنای کرانه ی دور است . ( فرهنگ ریشه شناسی علی نورایی )