
انوری
غزل شمارهٔ ۶۴
۱
عشق هر محنتی به روی آرد
مکن ای دل گرت نمیخارد
۲
وز چه رویت همی شود غم عشق
روی سرکش که روی این دارد
۳
دامن عافیت ز دست مده
تا به دست بلات نسپارد
۴
گویی اندر کنار وصل شوم
تا شوی گر فراق بگذارد
۵
وصل هم نازمودهای که به لطف
خون بریزد که موی نازارد
۶
مردبینی که روز وصل چو شمع
در تو میخندد اشک میبارد
۷
گیر کامروز وصل داغت کرد
هجر داغ فراق باز آرد
۸
برگرفتم شمار عشق آن به
که ترا از شمار نشمارد
تصاویر و صوت



نظرات