
انوری
غزل شمارهٔ ۸۳
۱
ای مانده من از جمالِ تو فرد
هجرانِ تو جفتِ محنتم کرد
۲
چشمیست مرا و صدهزار اشک
جانیست مرا و یک جهان درد
۳
گردونِ کبودپوش کردهست
در هجرِ تو آفتابِ من زرد
۴
در کارِ تو من هنوز گرمم
هان تا نکنی دل از وفا سرد
۵
جفتِ غمم و خوش است آری
اندی که منم ز دردِ تو فرد
۶
با منتِ چون تویی توان ساخت
زهرِ غمِ چون تویی توان خوَرد
تصاویر و صوت



نظرات