
انوری
شمارهٔ ۱۱۵ - در طلب شراب
۱
ای جوانمردی که هرگز چرخ پیر
گام حکم الا به کامت برنداشت
۲
از کفایت آنچه دارد طبع تو
خاطر لقمان و اسکندر نداشت
۳
دوستی دارم که در روی زمین
کس ازو در حسن نیکوتر نداشت
۴
بارها میگفت کایم نزد تو
این سخن از وی دلم باور نداشت
۵
این زمان آمد ولیکن کمترین
در همه کیسه طسویی زر نداشت
۶
گوشتی و نقل و نان ترتیب کرد
لیک وجه بادهٔ احمر نداشت
۷
بادهٔ نابم فرست ای آنکه دهر
در سخاوت چون تویی دیگر نداشت
۸
ور نداری از کس دیگر بخر
وین مثل برخوان که جحی خر نداشت
تصاویر و صوت


نظرات