
انوری
شمارهٔ ۱۶ - در هزل گوید
۱
گفت با خواجه یکی روز ازین خوش مردی
خنک آنکس که زن خوب بمیرد او را
۲
گفت ای خواجه زن خوب تو داری امروز
گفت خوبست اگر مرگ پذیرد او را
۳
زن چرا شاید آن را که بری بر سر چاه
در چه اندازی و کس به که نگیرد او را
۴
مارگیری را ماری ز سر سله بجست
گفت هل تا برود هرکه بگیرد او را
تصاویر و صوت



نظرات