انوری

انوری

شمارهٔ ۱۹۰ - در طلب احسان

۱

گفتم چو لطف بار خدایم قبول کرد

جانم ز قهر و غصهٔ ایام رسته شد

۲

گفتم چو صبح وعدهٔ انعام او دمید

روزیم فاضل آمد و روزم خجسته شد

۳

خود بعد انتظار درازم گلو گرفت

نومیدیم که جانم از آن درد خسته شد

۴

گیرم که سنت صله برخاست از جهان

آخر در زکوة چرا نیز بسته شد

تصاویر و صوت

دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۳۷۹

نظرات