
انوری
شمارهٔ ۲۳۶ - در نکوهش روزگار
۱
یک چند روزگار نه از راه مکرمت
بر ما دری ز نعمت گیتی گشاده بود
۲
چون چیز اندکی به هم افتاد باز برد
گفتی که نزد ما به امانت نهاده بود
۳
وامروز هرکه گویدم آن نیم ثروتی
کز مادر زمانه به تدریج زاده بود
۴
چون با تو نیست گویمش آن بازخواست زود
گویی دهنده از سر جودی نداده بود
۵
گردون چو سگ به فضلهٔ خود بازگشت کرد
بیچاره او که کارش با این فتاده بود
تصاویر و صوت


نظرات