انوری

انوری

شمارهٔ ۲۵۹ - در مذمت اهل سوق

۱

روزی پسری با پدر خویش چنین گفت

کان مردک بازاری از آن زرق چه جوید

۲

گفتا چه تفحص کنی احوال گروهی

کز گند طمعشان سگ صیاد نبوید

۳

عاقل به چنان طایفهٔ دون نگراید

مردم به سوی مزبله و جیفه نپوید

۴

بازار یکی مزرعهٔ تخم فسادست

زان تخم در آن خاک چه پاشی که چه روید

۵

امید مکن راستی از پشت بنفشه

تا روی تو چون لاله به خونابه نشوید

۶

قولی نبود راست‌تر از قول شهادت

زان در همه بازار یکی راست نگوید

تصاویر و صوت

دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۰۰
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۸۸

نظرات

user_image
تضمینی
۱۳۹۴/۱۲/۰۱ - ۱۹:۰۸:۱۹
بازار یکی مزرعهٔ تخم فسادستامثال پروین و ابن یمین و ایرج به شدت و در حجم کمتری سعدی وامدار انوری در قطعات داستانی خویش اند. اگر چه مثلا پروین و ایرج مضمون خیلی از داستان ها را از غربی ها گرفته باشند باز در ساختار ترسیمی داستان مقلد و مدیون انوری اند.